سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

سپهر جان بزرگتر میشود

سلام عشقم فدات بشم من الهی که روز به روز شیطونتر و بانمک تر میشی! امروز بالاخره فرصت کردم بیام و وبتو آپ کنم. جوجه من وقتایی که محکم بهم میچسبی و بی وقفه بوس میکنی کل وجومو مملو از عشق میکنی . یه وقتایی هم حتما باید بوس لب بدی و من هر چی صورتمو میتابونم فایده نداره و به هر صورتی باید از آب دهنت تناول کنم آخه این چه وضعیه حالم بهم خورد! عاشقتم دیگه رفتی تو کار حرف زدن دو کلمه ای . هر چیز درداری رو میاری میدی و میگی مامان باز ! عاشق زیتونی . چند وقت پیش بابایی رفته بود سر سخچال جنابعالی اومدی منو کشون کشون میبری دم یخچالو میگی مامان باز ! با تعجب درو باز کردم میبینم قدتو به زحمت میرسونی به شیشه زیتون و میگی به به به ! ...
27 فروردين 1392

سال نو مبارک پسر گلم

سلام عشقم          عیدت مبارک ، امسال عیدمون حال و هواش با سالهای دیگه فرق میکرد . آخه یه جوجوی شیطون و خواستنی داشتیم که قلبمون رو مملو از عشق کرده. جوجه من این مدت حسابی بهت خوش گذشته . چند روزی هست که بابایی سرکار نرفته و تو صبحا با دیدنش شروع به بابایی بابایی گفتن میکنی و خوشحالی که تنها نیستی. از احوالات این مدتت بگم که حسابی شیطون شدی . شب چهار شنبه سوری کلی ذوق کرده بودی از بغل دایی محمدت بغل هیچ کس نمیرفتی . آخه با دایی از روی آتیش میپریدی و قاه قاه میخندیدی . هر کس هم به زور میگرفتت اینقدر آتیشو بهش نشون میدادی که مجبور میشدن از روش بپرند . خنده های تو اون ش...
14 فروردين 1392

سپهر 92

عزیز دلم اولین عکسای سال 92 رو واست میذارم . فقط قبلش از همکاریت تو روز سیزده بدر کمال تشکر رو دارم . گل بودی مامانی قربونت برم الهی هم به تو خوش گذشت هم به من و باباییت ! بذار اول از سفره هفت سین امسالمون شروع کنم بعد میریم سراغ بقیه عکسا توی ادامه مطلب :   ...
14 فروردين 1392
1